زندگی بهتر: فرهنگی که از دست رفت.
توسط: vahit
نمی دونم چرا یه مدت دستم به نوشتن نمی اومد. اما با دیدن یه عکس (در پایین می بینید.) حس نوشتن بهم دست داد.
عکس اینه:
خب لازم نیست بگم که این کلاغ خیلی خیلی با فرهنگتر از خیلی از آدم هایی هست که دور و اطرافم دیدم منظور از آدمهای دور و اطراف همونهایی هستن که توی اجتماعات مختلف با من شریک هستن. از شهر و کوچه گرفته تا مدرسه و دانشگاه و اتوبوس. خب قطعاً از شنیدن اسم دانشگاه هم تعجب نکردین! اگر تعجب کردین باید تأکید کنم که بله منظورم همون قشر تحصیل کرده و (مثلاً) با فرهنگ اجتماع هست.
متأسفانه قوانین نیوتن در مورد فرهنگ صدق نمی کنه که از فردی به فرد دیگر منتقل بشه. به معنی واقعی کلمه از بین میره. خیلی راحت می شه فهمید که فرهنگ از بین رفته یا نه نمونه هاش اینا هستن:
- کسی کاغذ بیسکویتش رو بندازه زمین وقتی سطل آشغال درست ۱۰ قدم اون ور تر قرار گرفته.
- وقتی بهش تذکر دادین که آشغال رو زمین ننداز بهتون نگاه عاقل اندر سفیه تحویل داد.
- وقتی آشغال رو از زمین برداشتین و انداختین سطل آشغال بقیه آدمای دور و اطراف (البته تعداد خیلی اندکیشون) شما رو قهرمان خودشون بدونن.
- وقتی درست زیر پل عابر پیاده از عرض جاده کمربندی عبور کنن.
- وقتی صبح رسیدی دانشگاه و دیدی کتابخونه پر از آشغال هست.
- وقتی برای توجیه اینکارها ۱۰۰۱ تا دلیل سیاسی و اقتصادی آورند.
- …
بیاین عاقل باشیم هیچ مشکل سیاسی یا اقتصادی نمی تونه موارد بالا رو توجیح کنه جز فقر فرهنگی شخصی یا عمومی که یه مسئله ی اجتماعی هست.
یه زمانی خودمون و مردممون رو خیلی با فرهنگ می دونستیم و متأسفانه هنوز هم می دونیم و متوجه نیستیم که از اون فرهنگ فقط پوستش مونده. اسمش و یه عکسی که همیشه جلو رومون گرفتیم و فکر می کنیم که واقعاً داریم می بینمش.
توجه اونایی که هنوز قانع نشدن رو به دیدن عکس های زیر جلب میکنم:
عکس زیادی برای اثبات حرف هام دارم ولی نمی خوام صفحه زیاد سنگین بشه. نمی دونم اشکال کارمون کجاست این کار جامعه شناسها باشه شاید من فقط میدونم این کاری داریم انجام میدیم و این روالی که در پیش گرفتیم اشتباه هست. البته من ریشه ی بعضی از اینها رو از چشم کمبود اعتماد به نفس می بینم. چون بعضی ها فقط این کارها رو می کنن چون بقیه هم همین کارها رو می کنن. و جرأت شنا کردن خلاف جریان آب رو ندارن. یا حتی جرأت تغییر. فقط متأسفم که تا اینجای کار نتونستم کار خاصی که بتونه مفید واقع بشه انجام بدم. ولی دلیل نمی شه از تلاش کردن دست بردارم. … واقعاً نمی دونم احساساتم رو چطوری در این مورد توضیح بدم. بعضی اوقات که این حرکت ها رو می بینم حتی نمی تونم نزدیکترین آشناهام رو هم درک کنم. خیلی سخته تحمل این موارد برام.
بیاین دست به دست هم بدیم و اطرافیانمون رو قانع کنیم این برای زندگی اونها هم می تونه مفید باشه. بهشون یادآوری کنیم درسته با یک گل بهار نمیشه ولی گلها همگی در یک ساعت و یک لحظه شکوفا نمیشن. حتی اگر بقیه گلها هم شکوفا نشن هیچ چیزی نمی تونه از زیبایی اون تک گل کم کنه.
دلیلشو رو باید در منیت و اقتدارگرای ایرانیان جست.
دلیلشو باید در انقلاب سفید جست که یه مشت روستایی بی فرهنک رو به شهر آورد و فرهنگ شهری رو خراب کرد و در اندک زمانی این فرهنگ بر ایران چیره شد.
دلیلشو باید از سال ۱۳۵۰ فهمید که برای مراسم خاکسپاری محمد معین استاد لغت ایران در تهران فقط ۲۰۰ نفر آمدند. مردمی که بوی از فرهنگ نبردن
باز هم میتونم صریح تر صحبت کنم اما ملاحضه سایت رو میکنم و امیذوارم این نظر رو منتشر کنید.
ببینید آقای آرش اینکه از لفظ «یه مشت روستایی بیفرهنگ» استفاده کنیم نه اینکه زیاد خوب نیست بلکه اصلاً درست نیست. آدم بیفرهنگ همه جای دنیا هست. به روستایی یا شهری، خارج یا داخل بودن ربطی نداره درسته به میزان مطالعه و خیلی امکانات دیگه بستگی داره ولی استفاده از این لفظ درست نیست.
حالا اگر فرض بگیریم حرف شما درست باشه آدمهای شهری باید خیلی کم شعور میبودن که همچین فرهنگی بهشون غالب شده باشه!! پس میبینیم خود به خود نقض شد!!
اینکه شما هم از این مورد رنجیده خاطر هستید رو میفهمم حتی میتونم بگم حس میکنم که شما هم مثه من موقع نوشتن این نظر فشار ناشی از عصبانیت و … رو داشتین. ولی اینکه دلیل مشکل رو دیگران بدونیم هیچ کمکی به حل مشکل نمیکنه. حل مشکل میتونه از خود من شروع بشه. اینکه نشون بدم نظر دیگران باعث نمیشه من قوطی آبمیوه رو بندازم زمین هر چه قدر هم که مسخرم کنن! اینکه بتونم به اطرافیانم کمک کنم که درستتر فکر کنن و …
از این که ملاحظهی وبلاگ و بنده رو کردین خیلی خیلی ممنونم :)
امیدوارم این مشکلاتمون هر چه سریعتر با کمک خودمون حل بشه.
حق با شماست من تندروری کردم.
ولی واقعا ناراحتم از اینکه در قرن برخی سیاستهای نادرست ریشه به تیشه ای فرهنگ نیمه جان ایران زده. سیاستهای جمعیتی نادرست. همه چی را برعکس کردن.
اما جواب شما در مورد اینکه چرا آدمهای شهری نتوانستند مقابل اینها باستند بسیار واضح است. انقلاب و …
نه من جواب شما رو قبول ندارم.
البته جای بحث زیادی وجود داره که در این مجال نمیگنجه :)